موسسه و مرکز تخصصی تمهید قم

موسسه و مرکزی تخصصی حوزوی در زمینه تفسیر تنزیلی، مهندسی فرهنگی و نشر آثار آیت الله معرفت ره

موسسه و مرکز تخصصی تمهید قم

موسسه و مرکزی تخصصی حوزوی در زمینه تفسیر تنزیلی، مهندسی فرهنگی و نشر آثار آیت الله معرفت ره

رویکرد تفسیر تنزیلی:
* ارائه تصویری کلی از مهندسی عمیق و دقیق تحول قرآنی از دریچه ی آشنایی با روش حاکم در قرآن؛
* اشاره به توزیع عالمانه و هنرمندانه ی مفاهیم و ارزش های دینی در سراسر آیات قرآن؛
* پرده برداری از ترکیب حکیمانه محتوا و ساختار آیات و سور در جریان نزول تدریجی قرآن؛
* تبیین روشمند نزول کلام وحی در راستای تغییر فرهنگ جاهلی به فرهنگ الاهی؛
* بیان پیوستگی منطقی مفاهیم و معانی قرآنی؛
شنبه تا چهارشنبه 10 تا 12
حضور با تماس قبلی
آدرس: قم، خ شهید صدوقی، خ 20 متری فجر، پ 286
تلفن: 02532920244
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی

مشهورترین نام این سوره «علق» است، که با واژه‎ی یادشده در آیه‎ی دوم سوره تناسب دارد. نام‌های دیگر آن «إِقرَأ بِاسمِ رَبِّک»، «إِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَق»، و «إِقرَأ» به مناسبت آیه‎ی اول، و «اَلتَّعلِیم» به مناسبت آیه‎های چهارم و پنجم است.

دانشمندان علوم قرآن بر مکی بودن سورة علق، توافق دارند و غالب ایشان آن را نخستین سوره‎ی فرو آمده بر پیامبر9 می‎دانند. بر اساس تمام جدول‎های مسند، غیر مسند و ترکیبی پیش‌گفته در مقدمه، این سوره در رتبة نخست و سوره‎ی قلم در رتبه‎ی بعدی نزول قرار دارد و اکثر مفسرین بر این باورند که رسالت پیامبر 6 با این سوره آغاز شد؛ لکن جدولی که المقدمتان از سعید بن مسیب، از امام علی7 نقل می‎کند، سوره‎ی حمد را در ردیف اول قرار داده است، و برخی نیز قائل به این نظر هستند[1]، اما نظر درست آن است که سوره‎ی حمد به عنوان بخشی از قرآن کریم، پس از این زمان فرود آمد که توضیح آن در سوره حمد خواهد آمد. برخی نیز با استناد به روایتی از ابوسلمه از جابر بن عبدالله انصاری قائل به اول بودن سوره مدثر شده‎اند،[2] که این روایت، ظهور یا صراحتی در نخستین بودن سوره مدثر ندارد و گزارش حوادث پس از آغاز جریان وحی در غار حرا می‎باشد و با روایات دیگری که در کنار همین روایت آمده است، ناسازگار است و چنان‎چه در تفسیر سوره مدثر خواهد آمد، محتوای این سوره نیز بر خلاف این مدعا می‎باشد.

یکپارچه نازل شدن این سوره نیز، از دیگر موضوعات مهم در سوره‎ی علق است. برخی به دلیل آیات نهم تا چهاردهم، که در آن به بازداشتن پیامبر9 از نماز توسط ابوجهل اشاره شدهاست، سوره را دارای دو مرحله‎ی نزول دانسته‌اند.[3] اما به نظر می‌رسد این حادثه، چنان‌که علامه طباطبایی (ره) می‌فرماید[4]، می‌تواند پیش از رسالت آن حضرت9 باشد؛ زمانی که کنار کعبه به نماز می‌ایستاد و بر خلاف مشرکان، که نمازشان صوت و کف و گردیدن دور خانه خدا بود، به شیوه‌ای دیگر که حداقل شامل سجده بود، نماز می‎خواند. روشن است که این موضوع به وضوح ارتباطی با رسالت پیامبر9 نداشت، بلکه نهی ابوجهل از خواندن نمازی متفاوت با مردم مشرک مکه بود که آن حضرت9 هر زمانی، پیش یا پس از رسالت، به‌جا می‎آورد.

جایگاه سوره‎ی علق در مصحف رسمی، در جزء سی‌ام قرآن در ردیف نود و ششم بعد از سوره‎ی تین و قبل از سوره‎ی قدر است و نوزده آیه دارد.

مقصود سوره

توجیه پیامبر اکرم9 دربارة وظیفة وی درآغاز رسالت و چالش های پیش رو.

محتوای سوره

سورة علق خطاب به پیامبر9 نازل شد و به دو بخش به ترتیب ذیل تقسیم می‎شود:

1. آیات 1-5: اولین ماموریت پیامبر9؛ بیان ویژگی‌های صاحب اختیار مردم

در این بخش پیامبر9 مأمور آشنا ساختن مردم با ویژگی‎های صاحب اختیارشان می‎شود. ایشان موظف است تا نشانه‎های علو و برتری صاحب اختیار شایسته پرستش را که در سه موضوع خالقیت هستی و خالقیت انسان از یک کرمواره و فعال ساختن بزرگترین کرامت انسانی یعنی تعلیم علم است را به مردم یادآور شود.

2. آیات 6- 19: آماده سازی پیامبر9 برای رویارویی با طغیانگران در برابر دعوت

در این بخش، خدای متعال رسولش را از مقاومت برخی از مردم سرکش در برابر دعوتش آگاه می‌کند و احساس بی‎نیازی از پروردگار را عامل طغیانگری انسان می‎داند و با بیان نمونه‌ای روشن از مخالفت‌های صورت گرفته در گذشته، وی را برای درگیری‌های آینده آماده می‌سازد. در ادامه پس از اطمینان دادن به آن حضرت9 دربارة تنبیه جریان طاغی، او را از تمکین خواسته‎های سرکشان برحذر می‌دارد و راه تقرب به پروردگار را به او نشان می‌دهد.

فضای فرهنگی حاکم بر جامعه معاصر نزول

با توجه به آنچه که در مقدمه تفسیر آمد و این‎که خدای متعال پیامبر اکرم6 را به عنوان مربی در جامعه‎ای فرستاد که قرار است جامعه مدل تحول باشند و پیامبر 6 با مدد قرآن و با آموزش تدریجی تربیت‎مدار و روشمند قرآن، این جامعه را تحت تأثیر قرار دهند و از ایشان پایه‎ای برای تحول بسازند، این سؤال پیش می‎آید که چرا تحول، از دعوت به توحید ربوبی آغاز شد؟ برای پاسخ به این سؤال لازم است به بررسی وضع پرستش و باورهای اولین دریافت کنندگان پیام قرآن یعنی مردم جزیرةالعرب و مکه اشاره کنیم:

هم‌زمان با ظهور اسلام، کیش غالب عرب بت‌پرستی بود. اقلیت‎هایی همچون یهودیت، مسیحیت، حنفیت و صابئین نیز در آن منطقه وجود داشت، اما چندان گسترده نبودند که بتوانند هویت واحد در عربستان (بت پرستی) را تغییر دهند. حنفیان که پیرو دین حضرت ابراهیم بودند،[5] به خدای یگانه و احتمالاً به کیفر و پاداش و روز رستاخیز معتقد بودند.[6] مسیحیت تنها در میان قبیله‌ی تغلب ـ تیره‎ای از قبیله ربیعه ـ و غسّان و برخی از افراد قبیله‌ی قضاعه رواج داشت.[7] در یمن نیز قبایل طی، مذحج، بهراء، سلیح، تنوخ، غسّان و لحم مسیحی بودند؛ البته مهم‎ترین مرکز مسیحیت در یمن، نجران بود.[8] مسیحیت در شهر حیره واقع در شهر عربستان نیز نفوذ داشت.[9]

یهودیانْ چند قرن پیش از ظهور اسلام در یثرب نفوذ یافته بودند و در نقاطی همچون تَیماء، فدک و خیبر حضور داشتند. سه طایفه بنی‎نظیر ، بنی قِینُقاع و بنی‎قُرَیظه یهودیان یثرب را تشکیل می‌دادند.[10]

صابئان نیز که خدا را از صفات بد منزه و پیراسته و او را غیرقابل رؤیت و منزه از ستم می‎دانستند و اعتقاد به واگذاری تدبیر عالم به فلک و کرات آسمانی داشتند، در شهر حرّان بین دجله و فرات بودند.[11]

طبق اسناد، پیروان کیش «مانوی» نیز در عربستان حضور داشتند. یعقوبی در این باره چنین می‎نگارد: «گروهی از عرب به کیش عرب گرویدند، گروهی دیگر مسیحیت را پذیرفتند و گروهی نیز زندیق گشته به کیش ثنوی (دوگانه پرستی) در آمدند».[12] به عقیده‌ی صاحب‌نظران، زنادقه فرقه‎ای از پیروان کیش مانوی بودند که ترکیبی از مسیحیت و مجوسی‎گری بود.[13]

پرستش اجرام آسمانی مانند خورشید، ماه و برخی ستارگان یکی از انواع بت‌پرستی در آن زمان بود. عرب جاهلی باور داشت که ستارگان دارای نیروی مرموزی هستند که سرنوشت و مقدرات جهان و جهانیان را رقم می‎زنند.

گروهی دیگر از مردم عربستان جن و فرشتگان را پرستش می‎کردند. بنوملیح که شاخه‎ای از خزاعه بودند جن را پرستش می‎کردند.[14]

در این میان اهل مکه که سابقه‌ی شهرشان به حضور هاجرƒ3و اسماعیل7 در آن سرزمین خشک و بی‎آب و علف برمی‎گشت و نسل آنان همان نسل اسماعیل†7بود، از نظر اعتقادی سرگذشت جالب توجهی داشتند.

عدنانیان که ساکنان حجاز و نجد و تهامه و از نوادگان اسماعیل† بودند، پایبند شریعت ابراهیم† بودند.[15] این گروه به‌تدریج، آیین توحید را وانهادند و به بت‌پرستی روی آوردند. گفته‌شده شخصی به نام عَمرو بن‌ لحیّ، رییس قبیله خزاعه و متولی کعبه، تحت تأثیر عمالقه‌ی شام که بت‌پرست بودند، قرار گرفت و از آنان تقاضای بتی کرد و بت «هبل» را به مکه آورد و در مکه نصب کرد و مردم را به پرستش آن دعوت کرد.[16] وی همچنین دو بت «اساف» و «نائله» را در کنار کعبه قرار داد. از پیامبر …نقل شده است که عمرو بن ‌لحیّ، عامل انحراف دین اسماعیل† و پایه‌گذار بت‌پرستی است. بت‌پرستی اهل مکه چنان گسترده شد که در هنگام فتح مکه، بت‌های موجود در این شهر بالغ بر 360 بت بود.

بت‌پرستان مکه خدا را باور داشتند، او را آفریدگار آسمان و زمین و جهان می‎دانستند؛ اما همان‌گونه که اشاره شد، توحید آنان تحریف شد. به باور اهل مکه خدا فرزند و همسر داشت و فرشتگان دختران خدا بودند. آنان میان خداوند و جن‌ها نیز نسبت قائل بودند. بنا بر یک تفسیر، مقصود از خویشی و نسبت خدا با جن ـ در آیه‌ی 158 و 159 سوره‌ی صافات ـ پندار آنان درباره‌ی ازدواج خدا با جن‌ها بود. به باور آنان فرشتگان ثمره‌ی این ازدواج بودند.[17]

بت پرستان مکه میان بت‎ها و خدا رابطه‎ای برقرار کردند. آنان بت‎ها را خداوندان کوچک و واسطه‌ی میان خود و «الله» معرفی می‎کردند و پرستش آن‌ها را موجب نزدیکی به درگاه خدا و رضایت او می‎دانستند. بت‎ها در نگاه بت‎پرستان آفریدگار نبودند، اما اموری از عالم به آن‌ها واگذار شده بود و آن‌ها را اختیاردار تدبیر امور هستی به شمار می‎آوردند. پرستش بت‌ها با هدف جلب توجه این موجودات مُدبِّر در کنار عبادت خدای عزوجل توجیه می‎شد و این امر عرب مکه را به شرک در عبادت کشاند.

عرب جاهلی و اهل مکه با این اعتقاد آشفته که برخی ریشه در دین ابراهیم† حنیف7 و مناسک به یادگار مانده از آن پیامبر اولوالعزم داشت و پیرایه‎هایی که به‌تدریج بر اندیشه‌ی توحید و اعمال عبادی نظیر حج و نماز بسته شد و نیز انحراف از عقیده‌ی توحید به چندگانه پرستی، روزگار می‎گذراند.

در این شرایط ناگوار و بیماری‎های سخت اعتقادی و رفتاری، پیامبر اسلام6 مأمور باز‎گرداندن مکّیان به اندیشه‌ی ناب توحیدی و رفع پیرایه‎ها از اعتقادات و مناسک و آیین حنیف و توحیدی آنان شد. تحول عمیق و دامنه‌داری در تمام شئون زندگی مردم حجاز رخ داد و به انقلابی کامل و گسترده در تمام نواحی جزیرة‌العرب انجامید و این تحولی بود که با مبارزه‌ی قاطع و پیگیر پیامبر اکرم …در موضوع توحید «ربوبیت» آغاز شد.

می‎توان گفت فضای مکه، فضای دعوت به توحید ربوبی، توحید پرستش و عبادت و استعانت از طریق مبارزه با باورهای غلط و عقاید منحط درباره‌ی خدا بود؛ فضایی که زمینه‌ساز مبارزه با پیرایه‌های مربوط به عقیده‌ی توحیدی رستاخیز و جزا، و اصلاح باورهای اهل حجاز در موضوع مناسک و عبادات، و فلسفه‌ی اخلاق و احکام بود.

سوره‌ی علق سرآغاز دعوت و مبارزه‎ای بود که در تمام مدت حضور پیامبر اکرم …در مکه تعقیب شد و چهره‌ی غالب سوره‌های مکی را تشکیل می‌داد. خدای متعال در سوره‌ی علق، تحول را از خواندن مردم به توحید ربوبی و نادرست دانستن جمع میان توحید آفریدگاری و شرک در تدبیر هستی آغاز نمود. اهمیت آغاز تحول از بیان انحصار تدبیر عالم به خدای متعال روشن است.

همه‌ی پیام‎های دغدغه‌آور و بشارت‎ها، همه‌ی هدایت‎ها و راهبری‎ها تنها به پذیرش توحید در امر ربوبیت وابسته است. اگر انسان گمان کند که در تدبیر عالم، عوامل مشترک دیگری با خدای متعال نقش دارند و خواست آن عوامل نیز در سعادت بشر دخالت دارد، دلیلی بر پذیرش سخنان مدعی رسالت از سوی پروردگار واحد وجود ندارد؛ بنابراین اولین گام در حرکت به سوی تحول، کنارزدن صاحب اختیاران دیگر و انحصار آن به خدای آفریدگار و مدبر تمام هستی است و تا نیاز به این خالق و مدبر احساس نشود، تغییر و تحول همه‌جانبه در انسان آغاز نمی‎شود.

گام تحول

اولین گام تغییر و تحول جامعه، احساس نیاز به پروردگار از طریقِ آشناساختن مردم با ویژگی‎های منحصر به فرد وی است.

در اینجا لازم می دانم تذکر دهم که قرآن کتاب تحول است. نازل شد تا انسان‎ها را در هر مستوای فرهنگی و با هر زبان و در هر زمان تحت تأثیر همه جانبه‎ی فردی و اجتماعی قرار دهد و بینش‎ها، گرایش‎ها و رفتارش را به سود رشد و کمالش تغییر دهد. با شکوفایی استعدادهای به ودیعت نهاده شده در آفرینش انسان، رنج‎ها و شقاوت‎های ابدی را از او دور، و حیات طیبه در دنیا و سعادت را در آخرت برای وی تأمین کند.

در این هدف بزرگ، مردم عصر و مصر پیامبر اکرم 6، مدل و نمونه برای تحول بودند، و تحول و تربیت آنها و رفع چالش های احتمالی، فرصتی برای شناساندن راه تربیت و تحول دیگر انسان ها و کشف مدل تحول بود. از این رو شناخت گام های تحول موضوعی مهم و قابل توجه مربیان ارزیابی می‎شود.

شأن نزول

غالب تفاسیر اهل­سنت و برخی تفاسیر شیعه، داستانِ آغاز رسالت پیامبر اکرم6 را به نقل از عایشه با این مضمون نقل کرده‌اند: «حضرت محمد 6 پس از شب زنده‌داری‌ها و عبادت‌هایش در غار حراء، با فرشتة وحی روبه‌رو شد. فرشته، او را امر به خواندن اولین آیات سورة علق کرد. پیامبر6 پس از خواندن آیات، سوره را فرا می‌گیرد و با قلبی مضطرب و پرهیجان به مکه باز می‌گردد. او پس از ورود بر همسرش، خدیجه بنت‌ خویلد3، و نقل ماجرا، به او می‎گوید: «بر جان خود می‎ترسم(کنایه از ترس از جنون)». خدیجه3 نیز این چنین به او دلداری می‌دهد: «ابداً چنین چیزی نیست. هرگز خدا تو را خوار نمی‎کند؛ زیرا تو شخصی نیکوکار، اهل صلة ‌رحم، تحمل، بردباری، پوشاندن برهنگان،  یاوری گرفتاران و مهمان‌نواز هستی.»

آن‌گاه خدیجه3، پیامبر6 را نزد پسر عمویش "ورقة بن‌نوفل"، که در عهد بت‌پرستی به کیش نصرانیت در آمده بود، برد. ورقه زبان عبرانی می‎دانست و انجیل را به‌طور کامل به این زبان می‌نگاشت. خدیجه3 از او تقاضا کرد که به سخنان محمد6 گوش فرا دهد. ورقه پس از پرسش از پیامبر6 و شنیدن جریان، چنین گفت: «این همان ناموسی است که خدا بر موسایش نازل کرد و ای کاش! من در آن درخت، شاخه‎ای بودم و ای کاش! زنده  می‎ماندم، تا آن روزی که قومت، تو را از مکه بیرون می‎کنند.» رسول خدا6 پرسید: «آیا بیرون‎کنندگان من، قوم من خواهند بود؟» ورقه گفت: «آری، هیچ پیامبری مثل آنچه تو آوردی، نیاورده مگر این‌که قومش بدو هجوم بردند و با وی دشمنی کردند و من اگر آن روز را دریابم، تو را صمیمانه یاری خواهم کرد.»[18]

روایات تاریخی‌ که آغاز رسالت پیامبر6 را این چنین نقل کرده‌اند، با فرض صحت سند به دلایل زیر پذیرفتنی نیستند:

1. این افسانه با مفاد صریح آیات قرآن منافات دارد؛ چنان‌که در آیات از بصیرت، حجت، و برهان الهی پیامبر اکرم6 بر رسالتش یاد می‎کند: «قُلْ إِنِّی عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی؛[19] بگو من از جانب پروردگارم دلیل آشکاری دارم»؛ «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا اِلَی اللهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی؛[20] بگو: این است راه من، که من و هر کس را پیروی‌ام کرد، با بینایی به سوی خدا دعوت می‌کنم.» در حالی که افسانه‎سرایان، برهان و بصیرت پیامبر6 را به گفتار همسرش خدیجه3 و ورقة بن‌نوفل محدود کرده‎اند و رفع تردید آن حضرت6 را در اطمینانِ خاطری شمرده‎اند که این دو به حضرت محمد6 دادند؛

2. نزول وحی بر حضرت رسول6 مطلب بی‎سابقه و غیرمنتظره نبود. آنچه با نزول سورة علق اتفاق افتاد، آغاز رسالت و بعثت آن حضرت6 بود؛ اما حضرت محمد6 پیش از آن جریان، نبی بود و بر وی وحی می‌شد، لکن به ابلاغش مأمور نبود. او از همان کودکی با پدیدة وحی ارتباط داشت. امیرمؤمنان علی7 این حقیقت را چنین نقل می‌کند: «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ سُبْحانَهُ بِهِ6 مِنْ لَدُن اَنْ کانَ فَطیماً اَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَریقَ المَکارِمِ وَ مَحَاسِنِ اَخْلاقِ العَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ؛[21] از آن‌گاه که حضرت محمد6 از شیر گرفته شد، خداوند بزرگ‌ترین فرشته از فرشتگانش را همدم او ساخت، تا شب و روز، او را در اخلاق کریمانه و نیکوی عالم پیش برد.» در نتیجه جایی برای شک و تردید آن حضرت6 باقی نمی‎ماند. البته امکان نگرانی وی از سنگینی رسالتی که بر دوش گرفته وجود دارد، اما این موضوع ربطی به شک در وحی و این افسانه ندارد؛

3. وجود نقل‎های گوناگون و متناقض از این حادثه در منابع تاریخی؛

4. ایمان نیاوردن ورقه به پیامبر اکرم6 با وجود زنده بودن وی در زمان ظهور اسلام، حتّی تا هنگام مشاهدة شکنجه بلال ـ به دلیل اسلام آوردنش ـ به دست سران قریش، از موارد نقض این قصّه است که از نگاه نقادانه محققان مخفی نمانده است.[22]

فضیلت سوره

در فضیلت قرائت این سوره، از امام صادق7 نقل شده است که فرمود:

«مَنْ قَرَأَ فی  نَومِهِ أَوْ لَیْلَتِهِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک ثُمَّ مَاتَ فِی یَوْمِهِ أَوْ لَیْلَتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ بَعَثَهُ اللَّهُ شَهِیداً وَ أَحْیَاهُ شَهِیداً وَ کَانَ کَمَنْ ضَرَبَ بِسَیْفِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ؛[23] هر کس در روز یا شب سوره‎ی إقرأ باسم ربک را بخواند، و در همان شب یا روز بمیرد، شهید از دنیا رفته است و خداوند او را شهید مبعوث می‎کند و در صف شهیدان جاى مى‎دهد، و در قیامت هم‌چون کسى است که با شمشیر در راه خدا با پیامبر خدا9 جهاد کرده است.»

شاید این فضیلت، با مهم‎ترین و کلیدی‎ترین پیام قرآن، که در سورة علق بیان شده، ارتباط داشته باشد: در این سوره احساس نیاز به پروردگار و پذیرش او به عنوان شایسته‌ترین صاحب اختیاری که حق تدبیر امور انسان را دارد، مطرح شده است. با پذیرش ربوبیت، که سنگ بنای تحول و اصلاح آدمیان است، انسان به اطاعت و بندگی خدا راه می‌برد و تسلیم اوامر الهی می‌شود. بنابراین ترغیب به مطالعه‎ی سوره و بیان فضیلتی این چنین، موجه می‌نماید.



[1] . ر.ک: فخر رازی، مفاتیج الغیب (تفسیر کبیر)، ج 32، ص 215 و زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 775.

[2] . بخاری، الصحیح، ج 6، ص 200، ح 7.

[3] . ر.ک: طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 164 ـ 166؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 21، ص 122؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، ج 6، ص 370.

[4] . طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 322 و 325 ـ 326.

[5]. طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 216.

[6]. پیشوایی، تاریخ اسلام، ص 67.

[7]. الابهشتی، المسطرف فی کل فن مستطرف، ج2، ص 88.

[8]. پیشین، ص 70.

[9]. همان، 71.

[10]. همان، 72.

[11]. همان.

[12]. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج1، ص 261.

[13] . همان، به نقل از: شهرستانی، الملل و النحل، ص 224.

[14]. همان، ص 78.

[15]. یعقوبی، همان، ج1، ص 224.

[16]. همان، ج2، ص 224.

[17] . ر.ک: سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، ج7، ص 133 و طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 640.

[18]. همانند ابن جریر طبری، جامع البیان، ج 30، ص318؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 4، ص 528 و ثعلبی، الکشف و البیان، ج10، ص 245 و تفاسیر دیگر.

[19] . انعام 55/ 57.

[20] . یوسف 53/ 108.

[21]. نهج البلاغه، خطبة 192 (خطبة قاصعه).

[22] . جهت اطلاع بیشتر ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 327؛ فضل الله، من وحی القرآن، ج 24، ص 331؛ معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 72 تا 100؛ مدرسی یزدی، من هدی القرآن، ج 18، ص 218؛ مکارم شیرازی، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج 20، ص 318 و دیگر تفاسیر.

[23] . عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 608.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی